مثل هر میل دیگری، برای لوموگرافی هم نمیتوانید برنامهریزی یا پیشبینی کنید؛ چیزی است شبیه به ندای درونیتان و عمیقترین امیالتان بهطور همزمان. لوموگرافی در گوشهای منتظر نشسته تا بگوید: «هی خوشتیپ، بریم یه دوری بزنیم؟» قطعاً هرگز نمیدانید کِی دوباره شانس گرفتن یک عکس عالی را پیدا میکنید. شاید وقتی که صبح دارید دندانهایتان را مسواک میزنید و شاید وقتی که بالای یک کوه هستید. بهترین عکسها از دل آن لحظات آنی و ناگهانیای میآیند که برایشان اصلاً برنامهریزی نکرده بودید.
هر ثانیه منحصربهفرد است؛ هر لحظه جاودان است. زندگی برای شما فقط نور آفتاب، ساعات روز، تعطیلات و جشن تولد عمهیتان که نیست، نه؟ شروع کنید دربارهی عکاسی هم به همینترتیب فکر کنید. دوربین شما تشنهی هیجانات و خردهریزهاست، هر هوایی، هرروزی از هفته یا هرزمانی که میخواهد باشد. بنابراین خستگیناپذیر و بیرحمانه به عکاسی ادامه دهید؛ با لوموگرافهای دوستداشتنی، دیوانهوار، زیبا، هنرمندانه و احمقانهیتان، حافظهیتان را تقویت کنید. تا وقتی زندهاید از دوربینتان استفاده کنید!
دوربینتان امتداد شما و خواستههایتان است. با عکاسی و دمیدن حیاتی تازه به عکسها و با گذراندن روزتان با دوربین، دوربینتان همان چیزی را میبیند که شما میبینید و همان احساساتی را ثبت میکند که شما دارید. همانطور که در خیابانها پرسه میزنید در دستتان بگیریدش و وقتی کنار ساحل دراز میکشید آن را کنار میزتان بگذارید. شما بهعنوان یک لوموگرافر نهتنها از موقعیتهای مختلف عکاسی میکنید، بلکه بخشی ضروری از خود موقعیتاید. زندگی نفس کشیدن لوموگرافی است و لوموگرافی نفس کشیدن زندگی. لوموگرافی نشانهای قدرتمند است از بودنتان، اعترافیست ماندگار از میل شما به زندگی و میدانی مغناطیسی است برای شدیدترین احساساتتان.
دوربینتان عاشقانه میخواهد با زندگی در لحظه، زندگی و حیاتِ بودن را تجربه کند. پشتش پنهان نشوید؛ خودتان را از قراردادهای چرند رها کنید. از منظرهیاب نگاه نکنید، حاشیههای امن و خجالتهای غیرضروری را فراموش کنید. چرا عکس باید همیشه در حالت ایستاده و با نگاه از منظرهیاب گرفته شود؟ اگر همیشه همینکار را کرده بودیم تمام عکسها از یک زاویه بودند. چطور است برای عکس بعدی دوربینتان را زیر زانوهایتان بگیرید؟ یا بالای سرتان در بلندترین جاییکه میتوانید؟ بهاینترتیب عکسهایی ازهرجهت دیوانهوار خواهید داشت که هرگز فکرش را هم نمیکردید ممکن باشند. امتحانش کنید!
یک بخش ضروری در زندگی لوموگرافیک شما نفوذ به عمق چیزها و کاوش جهان از درون است. این یعنی صمیمیت و ارتباط با چیزهایی که از آنها عکاسی میکنید. ما از این احساس چشمچرانی با دوربین و دزدکی دیدزدن در پسزمینه متنفریم. میخواهیم همانجایی باشیم که اتفاقات میافتند و عکسهایی بگیریم که بهمعنای واقعی هوش از سرتان میپراند. با موضوعتان در تماس باشید و با آن رابطهای را شکل دهید. ارتباط بیشتر یعنی لوموگرافی بهتر. نزدیک شوید، حالا باز هم نزدیکتر؛ نترسید!
یادتان هست وقتی بچه بودید هر اتفاقی که میافتاد بسیار طبیعی و غریزی بود؟ آن زمانیکه زندگی جریان داشت و همهچیز برنامهریزیشده و بادقتبناشده نبود؟ آنروزها روزهای خوب قدیم بودند، نه؟ اتفاقها میافتادند و تمام زندگی یک افسانهی پریان بود که خودش را به شما نشان میداد؛ هر لحظه برایتان خاص بود و مجبور نبودید برای به این شکل پیشرفتنش از قبل فکر کنید. بگذارید به آن دوران برگردیم. سازگاری عاقلانه با جامعه را کنار بگذارید، بگذارید جریان فیلترنشدهی اطلاعات بدون بحث و ارزشگذاری، آزادانه در ذهنتان گردش کند. عکس بگیرید، حس کنید، درک کنید و عکس بگیرید، خوش بگذرانید؛ از هرچیزی که چشمتان را میگیرد عکس بگیرید؛ هرچه که جذبتان میکند، مبهوتتان میکند، اغوایتان میکند. بهترین عکسهای شما آنهایی نیستند که برایشان برنامه ریختهاید و داستان چیدهاید؛ آنهاییاند که دوربینتان را برداشتهاید و چشمبسته، بدون اهمیت دادن به هیچچیزی در دنیا آنها را گرفتهاید.
بگذارید این موضوع را بپذیریم که زندگی سریع است. یک لحظه فقط به اندازهی یک لحظه طول میکشد. هر ثانیه به سرعت میگذرد و شما باید تندوفرز نماهای جادویی را ثبت کنید. ضربه، ضربه، ضربه، ضربه. دوربینی لازم دارید که تیزتر از یک قاشق باشد؛ یا دستکم تیزتر از شما، اگر متوجه منظورمان نشدید! پس انگشتتان را با آرامش روی دکمهی شاتر بگذارید، جسور باشید و برای ثبت زمانی به اندازهی یک چشمبرهمزدن و سرنوشتی غیرمنتظره سریع باشید. نفستان را حبس کنید، شجاع باشید، شانستان را پیدا کنید، حرکت کنید، عکس بگیرید، خوش بگذرانید و سریع عمل کنید ـ لوموگرافی یعنی این.
اگر همهی ما میدانستیم که قرار است زندگی چطور پیش برود پس تکلیف خوشگذرانی و هیجان چه میشد؟ بهترین اتفاق در هرروز جدید این است که هیچ نظری ندارید آن روز قرار است چطور پیش برود. کاملاً آزادید تا آن را همانطور که میخواهید بسازید. عکاسی هم همینطور است. ما عکس نمیگیریم تا مثل دانشمندی که به تلسکوپش نگاه میکند زندگی را ضبط کنیم. ما عکس میگیریم چون میخواهیم اشتیاق، هیجان، عدم قطعیت و لذت یک لحظهی خاص را دوباره زندگی کنیم. پس همراه این جریان شوید، ضربه بزنید و ببینید عکسها چطور از آب درمیآیند.
یک حلقه فیلم ته لابراتور پیدا کردهاید. آن آدم کیست؟ آن چرخش نور چشمکزن وسط عکس چیست؟ رنگها چطور به این شکل درآمدهاند؟ آن نوردهی دوگانهی اتفاقی چی ـ چطور چنین چیزی ممکن است؟ اصلاً داشتم سعی میکردم آنجا از چی عکاسی کنم؟ ما در عکاسی لوموگرافی همین اتفاقات شاد را دوست داریم. عکسهای شما ثبت ماندگار زندگی است با تمام نامتعارفبودنها، حالات، شکلها، رنگها، صورتها و محوبودنهایش. در آغوش بکشیدشان و از آنها لذت ببرید. سعی نکنید تحلیلشان کنید.
حالا مهمترین درس؛ زندگی دربارهی روراست بودن با خودتان است، نه گرفتار قوانینومقررات شدن یا تبعیت از هنجارها. وقتش است که نسخهی خودتان از لوموگرافی را کشف کنید و عکسهایی بگیرید که نشاندهندهی خود واقعیتان است نه آنکسی که گفتهشده باید باشید. درونیترین امیالتان را رها کنید، هرگز از حرکت نایستید، هرگز از لوموگرافی دست برندارید، خودتان را باور کنید، روی هرچیز مهم و نهچندان مهم تمرکز کنید، از زندگی با تمام جوانبش لذت ببرید، دوربین توی دستتان را فراموش کنید و تا وقتی که چشمهایتان کار میکند عکس بگیرید.